به خیسی چشمانم باور نداشتی.
با خون قلبم نوشتم عاشقانه دوستت دارم...
بازم باور ت نشد که خون قلبم ست .
نمی خواستم ببینی .. میخواستم تا در لحظه آخر زندگیم
لبخندت رو ببینم
به ناچار دست خونی ام را نشان دادم
و تو باور کردی و خیره خون قلبم را که جاری بود نظاره کردی
ولی لحظه ایی بود که چشمانم را برای همیشه بستم و
این هم برایم کافی ست برای یکبار چشمان خیره ات را به قلبم دیدم
و هنگام مردنم با حضور تو و عشق تو مردم.
مرگ هم با عشق زیبا ست.
دیدن تو عشق تو برایم یک رویا شده آرزومه
که لااقل هنگام مرگ تو را ببینم برای آخرین بار
با دادن صدقه و پیوند با خویشاوندان، گناهانتان را پاک کنید و محبوب خداوند شوید . [امام علی علیه السلام]